|چهارم شخص مجهول|

دلنوشته های روز های سخت

|چهارم شخص مجهول|

دلنوشته های روز های سخت

مترسک
اینجا همه حرف ها 
همه حس ها
همه چیز قدیمی شده 
و ما هنوز همان انسان های قدیمی هستیم
اینجا هرچیزی به آخر میرسد
شب به آخر میرسد
روز به آخر میرسد هفته ،ماه ، سال ...
زمستان می رود ...
بهار می آید ..
و اینجا زمان خطرناک ترین شوخی ست
شاید اینجا تنها زندگی هیجان انگیز ،
زندگی خیالی ست ...
و این توهم است که ما را سرپا و زنده نگه می دارد...
ولی اینجا هنوز فرداست ...

 

 

 __________________________

|چهارم شخص مجهول|

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۶ ، ۰۰:۱۲
چهارم شخص مجهول مجهول

گنجشک پر
گفتم گنجشک پر 
گفت کلاغ پر 
گفتم از پنجره 
گفت از خواب
گفتم به تخت دیگری ؟
گفت از رویای ناتمام .
گفتم با چند خاطره ؟
گفت با چند نقطه چین ...
گفتم چیزی ست در دلت ؟
گفت دردی ست در سرم ...
گفتم سر درد داری و سیگار میکشی ؟
گفت تیر خورده ام که تیر میکشم
گفتم گنجشک پر ...

کلاغ پر ...

پرنده پر ...

___________________________

|چهارم شخص مجهول|

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۶ ، ۲۳:۵۱
چهارم شخص مجهول مجهول